ماه‌

ساخت وبلاگ
وقتی که دایناسورها تازه مُرده بودندو پیغمبرها در راه بودندمن شاعر تو بودمو بادبان کلمه واژگان مرا می‌راندتو سال‌های نوری را بر گونه‌هایت روشن نگاه داشته بودیمن صفحه‌های زبان را می‌چرخاندمو با سرعت مافوق صوت دیوانه می‌شدمروزی به خواب تو می‌آیم می‌بینی که من تواَمو تیمارستانی با صد هزار عاشق هستمابرو حواله‌ی دریا کنو مثل باد گذر کن از شهر پنجره‌های ویرانمن در تمام پنجره‌ها انتظار تو را می‌کشمهر کس که ویرانه‌های چشم مرا دست کم گرفت ، نفرین شده‌ست :عاشق خواهد شدحتی اگر تو باشی که صدها هزار عاشق نابینا در شهرهای جهان داری رضا براهنی ماه‌...
ما را در سایت ماه‌ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9meynoushaana بازدید : 8 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 2:20

پیغمبری شدم که خدایش او را از خویش رانده بودمسدود مانده راه زبان نبوتشمن آن جهنمم که شما رنج‌هایش را در خواب هایتان تکرار می‌کنیدخورشید ، هیمه‌ای است مدور که در من استیک سوزش مکرر پنهانی همواره با من استو چشم‌های من ، خاکستری‌ست که از عمق‌های آنققنوس‌های رنج جهان می‌زایندتنهایماز آن زمان که شیدایی خجسته‌ام از من ربوده شد اینک منممردی که در صحاری عالم گم شدمردی که بر بنادر میثاق و آشتی بیگانه ماندمغروق آب‌های هزاران خلیج دورپیغمبری که خواب ندارد رضا براهنی ماه‌...
ما را در سایت ماه‌ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9meynoushaana بازدید : 6 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 2:20

به هرحال تو ناپدید می‌شوی سه شنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۶ ساعت ۲:۱۳ ب.ظ | نوشته ‌شده به دست امیرعلی یاسمــی | ( ) به پاییز یا بهار _چه تفاوتی ؟به جوانی یا پیری _چه اهمیتی ؟به هرحال تو ناپدید می‌شویدر نقشِ کلشده‌ای محو ، محو شدیهمین حالا یا لحظه‌ی پیشیا بگو هزار سال پیشولی ناپدیدیِ تومی‌ماند گونر اکلوفترجمه‌ی بیژن الهی   ماه‌...
ما را در سایت ماه‌ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9meynoushaana بازدید : 9 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 2:20

تیری به تو انداخته‌ام
تا تو را در دلم شکار کنم
سنگی‌ست : کانکندِ مجرمان
سربی‌ست : غرق خون
آهنی‌ست : غرق عسل
کلوخِ بر کنده‌ی کانسنگی‌ست
با لبه‌های بریده بریده
تا زخم نه ، ریش ریش کند
تا که حالی‌ت کند یعنی چه
از عشق مُردن


گونر اکلوف
ترجمه‌ی بیژن الهی

ماه‌...
ما را در سایت ماه‌ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9meynoushaana بازدید : 47 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 2:20

تو نیستی که ببینیچگونه عطر تو در عمق لحظه‌ها جاری استچگونه عکس تو در برق شیشه‌ها پیداستچگونه جای تو در جان زندگی سبز است هنوز پنجره باز استتو از بلندی ایوان به باغ می‌نگریدرخت‌ها و چمن‌ها و شمعدانی‌هابه آن ترنم شیرین به آن تبسم مهربه آن نگاه پر از آفتاب می‌نگرند تمام گنجشکانکه در نبودن تومرا به باد ملامت گرفته‌اندتو را به نام صدا می‌کنندهنوز نقش تو را از فرازِ گنبدِ کاجکنار باغچهزیر درخت‌هالب حوضدرونِ آینه‌ی پاک آب می‌نگرند تو نیستی که ببینی چگونه پیچیده استطنینِ شعرِ نگاه تو در ترانه‌ی منتو نیستی که ببینی ، چگونه می‌گرددنسیم روح تو در باغِ بی جوانه‌ی من چه نیمه شب‌ها ، کز پاره‌های ابر سپیدبه روی لوح سپهرتو را ، چنانکه دلم خواسته است ، ساخته‌امچه نیمه‌شب‌ها ــ وقتی که ابر بازیگرهزار چهره به هر لحظه می‌کند تصویربه چشم همزدنیمیان آن همه صورت تو را شناخته‌ام به خواب می‌ماندتنها ، به خواب می‌ماندچراغ ، آینه ، دیوار بی تو غمگینندتو نیستی که ببینیچگونه با دیواربه مهربانی یک دوست از تو می‌گویمتو نیستی که ببینی ، چگونه از دیوارجواب می‌شنوم تو نیستی که ببینی ، چگونه ، دور از توبه روی هرچه درین خانه‌ستغبار سربیِ اندوه ، بال گسترده استتو نیستی که ببینی ، دل رمیده‌ی منبه جز تو ، یاد همه چیز را رها کرده استغروب‌های غریبدر این رواق نیازپرنده ساکت و غمگینستاره بیمار استدو چشم خسته‌ی مندر این امید ماه‌...
ما را در سایت ماه‌ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9meynoushaana بازدید : 21 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 2:20

با قلبی ديگر بيا سه شنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۶ ساعت ۲:۴۵ ب.ظ | نوشته ‌شده به دست امیرعلی یاسمــی | ( ) با قلبی ديگر بيا ای پشيمان ای پشيمانتا زخم‌هايم را به تو باز نمايم من که ، اينکاز شيارهای تازيانه قوم توپيراهنی کبود به تن دارم هوشنگ چالنگی   ماه‌...
ما را در سایت ماه‌ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9meynoushaana بازدید : 44 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 2:20

خزه سه شنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۶ ساعت ۲:۴۶ ب.ظ | نوشته ‌شده به دست امیرعلی یاسمــی | ( ) موجودات ، همیشه به خاطر نقطه ضعف‌های‌شان توی دردسر می‌افتندمگس‌ها باید چیزهای چسبناک را خیلی دوست داشته باشندو شب‌پره‌ها شعله راو آدم‌ها عشق را هربر لوپوریه / خزهبه فارسی احمد شاملو   ماه‌...
ما را در سایت ماه‌ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9meynoushaana بازدید : 29 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 2:20

خواب دیدم ما را بُریدندو به کارخانه‌ی چوب بری بردندآن که عاشق بود پنجره شد آن که بی‌رحم ، چوبه‌ی دار از من اما دری ساختند برای گذشتن   پل الوار ماه‌...
ما را در سایت ماه‌ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9meynoushaana بازدید : 1591 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 2:20

مثل درد که مانده است سه شنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۶ ساعت ۲:۵۳ ب.ظ | نوشته ‌شده به دست امیرعلی یاسمــی | ( ) که ما همچنان می‌نویسیم که ما همچنان در اینجا مانده‌ایم مثل درخت که مانده است مثل گرسنگی که اینجا مانده است مثل سنگ‌ها که مانده‌اند مثل درد که مانده است مثل زخممثل شعر مثل دوست داشتن مثل پرنده مثل فکر مثل آرزوی آزادی و مثل هر چیز که از ما نشانه‌ای دارد محمد مختاری   ماه‌...
ما را در سایت ماه‌ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9meynoushaana بازدید : 38 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 2:20

همیشه از آواز خویش پس ماندم سه شنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۶ ساعت ۲:۵۵ ب.ظ | نوشته ‌شده به دست امیرعلی یاسمــی | ( ) همیشه از آواز خویش پس ماندماین راز من استراز گمشدنمبه دریاچه که بودمآوازم به اداکی نشستبرگ‌های نخل ، در باد خنک لرزیددختری به اداکآواز مرا شنیده بود دخترمچرا نمی‌خوابی ؟قصه می‌گویم : یک قصه‌ی خوباز مردی که زیر دریاچه‌ستدخترمچرا نمی‌خوانیآوازی ، آوازی خوب ؟اکنون نشانیِ مرد گمشده را به تو می‌دهمیک نشانیِ گمشدهگمشده‌تر از فرفره‌ی کوچک تودخترم بیژن الهی   ماه‌...
ما را در سایت ماه‌ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9meynoushaana بازدید : 4 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 2:20